چوب و فلك درون دبيرستان كوثر
رويا درون حال برگشتن از مدرسه بود كه ناگهان زهرا را ديد اون يكي از دوستاي سال گذشته تحصيليش بود سلام عليك گرمي كردن . علاقه به چوب و فلک سلام زهرا كجايي بي معرفت .. علاقه به چوب و فلک تو كجايي رويا يكسالي ميشـه نديدمت . اره از وقتي بـه دبيرستان رفتيم اونم دو جاي مختلف نديدمت بيا بريم خونمون .. نـه راه دوره بيا بريم تو همين پارك نزديك اينجا صحبت كنيم .. باشـه درون راه پارك سمانـه رو ديدن .. زهرا گفت سلام سمانـه ولي اون جواب نداد و رد شد .. رويا چرا سمانـه محل نداد .. هيچي ناراحته ... چرا .. امروز تو مدرسه بـه علت بي انضباطي اونو چوب و فلك كردن .. فلك چيه ؟ رويا گفت يعني نميدوني ... زهرا با تعجب گفت نـه... بابا خيلي پرتي يهني روي زمين ميخابونن و كفش و جورابارو درون ميارن بعد پاي طرفو با طنابي چيزي بـه يه چوب ميبندن و با شلنگ و تركه و يا خط كش بـه كف پاها ميزنن. حالا فهميدي يا خودتو بـه اون راه زدي .. نـه من واقعن نميدونستم مگه تو مدرسه شما تنبيه بدني ميكنن .. اره بابا مگه تو دبيرستان شما كتك نميزنن .. زهرا گفت نـه. بـه پارك رسيدن .. بيا كمي بشينيم ..زهرا گفت چرا بـه خونوادتون نميگيد ... بگيم كه چي بشـه ميگن حقتونـه و اگه مدرسه بفهمـه بدتر ميكنـه . حالا چرا سمانـه رو فلك كردن اونكه درسش خوبه . امروز تو كلاس خيلي شلوغ ميكرد و هي زيرهبا يكي از بچه ها ميخنديد . معلم چند بار تذكر داد و اون توجه نميكرد كه معلم عصباني شد و گفت سمانـه كرمي بيا بيرون . سمانـه كه جا خورده بود رفت پاي تخته معلم گفت كلاس رو مصخره كردي مگه نميگم ساكت . حالا وقتي چوب فلك شدي ادم ميشي . مبصر چوبو اماده كن . سمانـه كه فهميد موضوع جديه و الكي الكي بايد فلك بشـه افتاد بـه خواهش و التماس . معلم گفت بايد قبلن فكرشو ميكردي . سريع روي زمين دراز بكش و كفش و جورابتو درون بيار . سمانـه زيره بار نميرفت كه معلم با كمك مبصر اونو خوابوندن و كفشاشو درون اوردن . سمانـه تقلا ميكرد که تا جوراباشو درون نيارن و لي معلم جورابارم بـه زور درون اورد و پاهاشو بـه چوب فلك بستن و دو نفر دو سرشو نگه داشتن معلم از داخل كيفش كمربندي درون اورد و اومد بالاي سره سمانـه و گفت انقدر با كمر بـه كف پاهات مي که تا ادم بشي و شروع كرد . شق شق شق و با كمر بـه جون پاهاي سمانـه افتاد و پشت سره هم كمر و به كف پاهاش ميزد جيغ و گريه اونم اثري تو كارش نداشت و انقدر زد که تا كف پاهاش حسابي قرمز شد . حداقل 30-40 که تا كمر بـه كف پاهاي سمانـه زد بعد پاهاشو باز كردن ولي اون نميتونست تكون بخوره و درد شديدي داشت . همـه بچه هام ترسيده بودن و كلي از معلم حساب بردن بعدش معلم كلي هم سمانـه رو جريمـه درسي كرد که تا بنويسه . حالا غهميدي چرا جوابتو نداد .......آره . ما تو دبيرستان جرات نداريم موهامونو بيرون بزاريم يا ارايش كنيم و حتي جوراب نازك بپوشيم .. اول سال يكي از اي مدرسمونو بخاطر پوشيدن جوراب نازك رنگ پا كه مچي هم بود رو سر صف چوب و فلك كردن که تا عبرت بقيه بشـه ... بابا اين كه خيلي بده .. اره امسال بايد مدرسمو عوض كنم که تا مثل بقيه فلك نصيبم نشده.....
: علاقه به چوب و فلک ، علاقه به چوب و فلک




[فلك كده: چوب و فلك - falak-kade.blogspot.com علاقه به چوب و فلک]

نویسنده و منبع |